معانی حروفمعانی حروف به بحث از کیفیت وضع حروف اطلاق میشود. ۱ - دیدگاهها درباره کیفیت وضع حروفحروف مانند اسما برای معانی متفاوتی وضع شده است «مِن» برای ابتدائیت، «علی» برای استعلا و... اما درباره چگونگی و انواع وضع آنها اختلاف است: ۱.۱ - دیدگاه مشهور اصولیونمشهور میان علمای اصول و ادیبان آن است که در حروف « وضع عام و موضوع له خاص » است؛ یعنی واضع در مقام وضع، معنای کلی و عامی را تصور کرده و لفظ را برای افراد و مصادیق آن معنا وضع کرده است؛ برای مثال، در کلمه «من» واضع معنای کلی «الابتدا» را تصور نموده و سپس لفظ را برای مصادیق و افراد این مفهوم وضع کرده است؛ ۱.۲ - دیدگاه آخوند خراسانیدیدگاه مرحوم « آخوند خراسانی » این است که وضع حروف، از نوع « وضع عام و موضوع له عام «است و بلکه بالاتر»، مستعمل فیه» آنها نیز عام است؛ یعنی واضع هنگام وضع لفظ «مِن» معنای کلی» الابتدا را در نظر گرفته و لفظ را برای همین مفهوم کلی وضع نموده و در مقام استعمال نیز در همین معنا استعمال کرده است؛ همان طور که در وضع اسما، این کار را انجام داده است؛ اما مقام استعمال حروف و اسما با هم تفاوت دارد؛ معنای حرفی در مقام عدم استقلال و تبعیت معنا استعمال میشود، ولی اسما در مقام استقلال ذاتی معنا استعمال میشود، و این دو مقام بر حسب آن چه واضع مشخص کرده است، تبیین میشود؛ به بیان دیگر، مرحوم «آخوند»، فارق میان اسما و حروف را مربوط به نحوه لحاظ میداند؛ به این معنا که در اسما لحاظ استقلالی و در حروف لحاظ آلی (حالت و صفت بودن برای غیر) در نظر گرفته شده است؛ ۱.۳ - دیدگاه محقق نایینیمرحوم « محقق نایینی » معتقد است معانی حرفی و اسمی تباین ذاتی دارند، و هر گونه ارتباطی را میان معانی حرفی و اسمی منتفی میداند، بلکه معانی اسمی را در زمره معانی اخطاری ، و معانی حرفی را در زمره معانی ایجادی میداند؛ ۱.۴ - دیدگاه محقق اصفهانیمرحوم « محقق اصفهانی » معتقد است میان معنای حروف و اسما تباین وجود دارد؛ به این بیان که وجودات و واقعیات چهار قسم است: وجود واجب الوجود جل جلاله؛ وجود جواهر؛ وجود اعراض و چهارمی هم یک واقعیت است که از نظر حقیقت ، به غیر متقوم است و مفهومی نیست که بتوان آن را به طور مستقل ملاحظه کرد. وی اسم آن را وجود رابط میگذارد و آن، وجودی است که واقعیت آن، عین ربط و ارتباط است و ربط و نسبت هم یک معنای نسبی و اضافی دارد که به دو شیء و دو واقعیت متقوم است. وی معتقد است واضع، حروف را برای مصادیق ربط و نسبتهای خارجی که واقعیت آنها قابل انکار نیست وضع کرده است؛ برای مثال، کلمه «مِن» را برای ابتداهای خارجی وضع نموده، مثل ابتدای خارجی بین سیر و بصره در جمله «سرت من البصرة» که یک رابطه اضافی بین سیر و بصره است. [۵]
نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، اصفهانی، محمدحسین، ج۱، ص۱۶.
۲ - نکاتدر باب معانی حروف نکاتی ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم: ۲.۱ - نکته اولبرخی از اصولیها معتقدند حروف برای هیچ معنایی وضع نشده و حکم علامت را دارد، همانند علایم اعراب در جملههای عربی؛ برای مثال، کلمه «مِن» در جمله «سرت من النجف» هیچ گونه معنایی ندارد و فقط علامت و نشانه خصوصیت موجود در مدخولش است. ۲.۲ - نکته دومبرخی معتقدند حروف دارای اقسام متفاوتی است و در زیر عنوان واحدی جمع نمیشود؛ به این بیان که: ۱. برخی از حروف حاکی از نسب و حالات، و قائم به غیر بوده و استقلال ندارند؛ ۲. برخی از حروف، همانند لیت، لعل و... ایجادی و انشایی بوده و جنبه حکایت ندارند؛ ۳. برخی از حروف، همانند حروف استیناف و عطف ، علامت برای ربط کلام میباشند، ۴. برخی از حروف، معنای اسمی دارند، مانند کاف تشبیه که به معنای مثل است. ۲.۳ - نکته سوممرحوم «محقق نائینی»، معانی اسما را اخطاری میداند؛ یعنی این معانی در بایگانی ذهن وجود دارد و با شنیدن لفظ، معنا در ذهن مخاطب خطور میکند؛ اما معانی حروف را ایجادی میداند؛ یعنی میان اجزای کلام ربط ایجاد میکند. ۲.۴ - نکته چهارممعنای حرف غیر از معنای حرفی است؛ معنای حرفی شامل معنای حروف و معنای هیئتها میشود. [۸]
مبادی فقه و اصول، فیض، علیرضا، ص۸۲.
[۹]
سیری کامل در اصول فقه، فاضل لنکرانی، محمد، ج۱، ص (۳۸۷-۳۴۱).
[۱۰]
شرح اصول فقه، محمدی، علی، ص (۳۹-۳۶).
۳ - پانویس
۴ - منبعفرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۷۴۷، برگرفته از مقاله «معانی حروف». ردههای این صفحه : معانی الفاظ
|